ارميناارمينا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

دخترم قند عسل مامان وبابا

دو ماهگي

        سلام وصد سلام به قند عسل مامان صبح آفتابيت بخير عزيزم  ديروزهمش لالا كرده بودي.                ماماني ميترسيد امشبو نخوابي اما خوب خوب لالا كردي الان هم كه ساعت ده شده هنوز خوابي شيرينم داداشي هم امروز كه پنجشنبه است مدرسه نرفته .          .قراره امروز خاله شيرين از دانشگاه بياد         داداشي هم همش روز شماري ميكرد اخه اتاريشو مي خواد بياره فرداهم خاله مريم از نجف آباد مياد     آخه اون...
13 بهمن 1391

بدون عنوان

  سلام فرشته كوچولوي ماماني صبح قشنگ زمستونيت بخير ديروز داداشي همش سر به سرت گذاشت تو هم مي ترسيدي واسه همين نزاشتي ماماني بخوابه همش گريه ميكري ميخواستي بغلم باشي اما امروز صبح كه پا شدي دخمل خوبي بودي شيرتو خوردي و مثل فرشته هاخوابيدي     ای دختر سیه موی من ، ای بلند قامت، میوه پاییز تویی. دوستت دارم به حرمت تمام سفیدی برف. اکنون زمستان در راه و من با تو او را بر سر سفره دلم راه میدهم     فرزند عزیزم : آن زمان که مرا پیر و ازکار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را  بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کنند...
9 بهمن 1391